نظریه دموکریت
طبق این نظریه اجسام و اجرام محسوس تشکل یافتهاند از مجموعهای از ذرات بسیار ریز غیر محسوس و غیر قابل شکستن. به عقیده دموکریت هر جسمی که به وسیله شکستن یا بریدن و غیره دو تا میشود در واقع به این صورت است که ذراتی که در کنار هم قرار داشتند از یکدیگر دور میشوند ولی بر پایه دیدگاه بیشتر فیلسوفان وقتی که جسمی را دو قسمت میکنیم واقعا یک واحد واقعی را تبدیل به دو واحد میکنیم و نیز طبق نظریه دموکریت خود ذرات تشکیل دهنده اجسام محسوس نشکن و غیر قابل تقسیم میباشند یعنی منقسم شدن و دو پاره شدن آنها محال است بر خلاف نظریه دیگران که واحد جسم هر اندازه ریز و کوچک باشد خاصیت قابلیت انقسام از او سلب نمیشود بنابر نظریه دموکریت هر یک از ذرات تشکیل دهنده جسم خود دارای طول و عرض و عمق است و وحدت اتصالی دارد و در حقیقت جسم واقعی یعنی واحد جسم همان ذرات میباشند و اجسام محسوسه هر کدام مجموعهای از عدهای از اجسام کوچکتر میباشند و در حقیقت ذیمقراطیس از نظر فلسفی یعنی از آن نظر که مربوط است به حقیقت جسم با دیگران اختلافی ندارد و با آنها هماهنگ است که حقیقت جسم عبارت است از جوهر قابل ابعاد سهگانه اختلافش با سایر حکما در باره حقیقت جسم نیست در باره مصداق آن حقیقت ستیعنی از نظر علمی و حسی است که آیا اجسام محسوس هر کدام یک واحد جسم واقعی میباشند یا هر کدام مجموعهای از واحدهای جسم میباشند اختلاف نظر دیگرش در قابلیت بخش شدن ذرات بوده است که به عقیده او ذرات بخشناپذیر میباشند و به باور سایر فلاسفه واحد جسم هر اندازه کوچک باشد بخشپذیری آن همچنان محفوظ است این اختلاف نظر البته فلسفی است نه علمی.
نظرات شما عزیزان: